بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

بیزبلاگر- BETA

بیزبلاگر: در باره بازار، تجارت، سرمایه، زندگی و کسب وکار از نگاه فرزاد زمانی!- آنچه دیروز نمی دانستم!

ررسی عملکرد محمدباقر قالیباف و آینده سیاسی

روزنامه آمریکایی"کریستین‌ساینس‌مانیتور"در گزارشی به بررسی عملکرد محمدباقر قالیباف و آینده سیاسی وی پرداخته است . قالیباف که خود را به عنوان "مرد عمل" و فردی "مبتکر" به مردم نشان داده و نوآوری‌های زیادی در تهران داشته، هم اکنون به دنبال کسب وجهه جهانی است.وی اخیراً سفری سه روزه به سوئیس داشت که برغم آنکه گفته می شود برای تبادل نظر درباره مسائل شهری بود،به نظر می‌رسید که یک دیدار دیپلماتیک با مقامات بلندپایه بود.

 این روزنامه آمریکایی افزود: خلبان قالیباف که با تبلیغات به سبک غربی توانست در دور اول انتخابات ریاست جمهوری گذشته ایران ، 14 درصد آرای ایرانیان را به دست آورد ، هم اکنون دارای تجربیات زیادی شده است . در دور اول انتخابات ریاست جمهوری ایران، احمدی‌نژاد 19 درصد آراء را از آن خود کرده بود.

کریستین‌ساینس‌مانیتور با اشاره به انتخابات شوراها که بعد از انتخابات ریاست جمهوری انجام شد ، نوشت: در این انتخابات ، قالیباف توانست در رقابت با طرفداران احمدی نژاد پیروزی بزرگی را به دست آورد، ولی هنوز در این مسیر نتوانسته است به توازن مطلوب برسد.

یک دیپلمات غربی درباره قالیباف چنین می گوید: او یک تکنوکرات است، نه یک ایدئولوژیست بنابراین ناگزیر است با احتیاط حرکت کند تا بیش از حد حساسیت ها را متوجه خود نکند .

او صرفاً درباره "محدوده شهرتهران"  نمی اندیشد. قالیباف ماه گذشته درباره پویایی دیپلماسی ایران برای ایجاد "وضعیت‌های جدید" در روابط بین المللی سخن گفت و نشان داد که ممکن است نسبت به  آمریکا مواضع ملایم تری داشته باشد؛ او گفت:"با گذشت زمان زیادی از انقلاب ایران ، رقابت و همکاری باید جایگزین دشمنی و تضاد شود."

کریستین‌ساینس‌مانیتور همچنین به مراسم درختکاری با حضور قالیباف در تهران اشاره کرد که در آن -برغم آنکه یک مراسم دیپلماتیک نبود- بیش از 80 سفیر حضور داشتند و نوشت: در این مراسم ، یک دیپلمات‌ عرب از حوزه خلیج فارس ، پس از کاشت درخت یادگاری کشورش از قالیباف  "امضا" خواست و شهردار تهران نیز با لبخندی از او  علت این تقاضا را پرسید و آن دیپلمات نیز با خوشحالی پاسخ داد: " شما در آینده رئیس‌جمهور ایران می‌شوید".

 

6 آپریل: براوو ایران!

 

 

 

عملیات نظامی آمریکا علیه ایران با نام "نیش" که از سوی رسانه های معتبر جهانی برای روز 6 آپریل تعیین شده بود، آغاز نشد. براوو ایران!

"براوو" برای اینکه در تهران به اخبار آشکارا دروغین دامن نزدند. در ایران آنطور که شاهدین می گویند، زندگی از روال عادی خود خارج نشد. به شکل معمول و سابق رادیو و تلویزیون دولتی کار می کردند. در اخبار شبانه 5 آپریل به 6-ام، همانند همیشه اخباری درباره رویدادهای اخیر در جهان ورزش و فرهنگ پخش شده و اخبار روز درباره اوضاع در جهان و ایران تکرار شدند. و اکنون جمهوری اسلامی ایران به زندگی در روال عادی خود ادامه می دهد، گویی 6 آپریل هیچگاه وجود نداشت.

چرا که در ایران نیز می توانستند به این اخبار دروغین و دسیسه آمیز دامن زنند، همانطور که این کار را ارتش کارشناسان، از جمله کارشناسان روس انجام دادند. بویژه که عملاً گروه ناو هواپیمابر نیروی دریایی آمریکا به فرماندهی ناو "دوایت ایزنهاور" در خلیج فارس و ناو دیگر "استنیس" نیز در شمال دریای عرب بود.

در وضعیت آغاز ناگزیر جنگ، آنطور که کارشناسان پیشبینی می کردند، بسختی می شد از وسوسه وارد ساختن ضربه ای بازدارنده خودداری کرد. در آنصورت این "نیش" بازدارنده می توانست هدیه ای ارزنده برای آمریکا باشد و در آن زمان 6 آپریل بطور حتم رخ می داد.

تاییدیه های کارشناسان نظامی در رابطه با اینکه "امروز تمامی نشانه های آماده شدن کاخ سفید برای حل نظامی مشکل ایران وجود دارد" بطور حتم درست هستند. بویژه که آنها اخباری جدید نیستند. طرح راه حل نظامی مشکل ایران در کل مدت بسیاری است که در کاخ سفید وجود دارد؛ از همان زمانی که آیت الله خمینی اولین رهبر ایران طرح صدور انقلاب اسلامی به شیوه ایرانی به کشورهای خاور نزدیک را اعلام نمود و اسرائیل از حق موجودیت بعنوان یک کشور محروم شد. در عین حال امام خمینی پنهان نمی کرد که یکی از دلایل انقلاب اسلامی ایران، مقابله با حضور آمریکا نه تنها در خود ایران و بلکه در منطقه خاور نزدیک نیز می باشد.

علیرغم اینکه روز 6 آپریل هیچ اتفاق بدتری رخ نداد، امروز اوضاع پیرامون ایران بیش از هر زمان دیگری نزدیک به جنگ است. تهران با اتخاذ موضعی سرسختانه نسبت به تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد و با رد هرگونه مطالبه آمریکا برای توقف برنامه هسته ای خود، عملاً اوضاع را حاد می کند. پیشبینی های بیشمار در رابطه با امکان جنگ نیز به ایران کمک می کنند که حتماً نیز شامل این متن هستند که: آمریکا در عراق و افغانستان درگیر است و ایران عراق نیست و بعید است در چنین اوضاعی واشنگتن ریسک نموده و عملیات نظامی را آغاز کند.

اما معلوم می شود که آمریکا ریسک می کند و باید گفت که به سادگی! حقیقتاً ایران، عراق نیست و در این حقیقت آشکار، بطور حتم نکاتی منفی برای آمریکا نیز وجود دارند، اما مثبت نیز وجود دارد. و هنوز معلوم نیست که کدام یک بر دیگری غالب است. علاوه بر این، آمریکا و ناتو تا این حد نیز در افغانستان درگیر نشده اند. و بالاخره، مهمتر از همه، واشنگتن تحت هیچ شرایطی اسرائیل را رو در رو با ایران نمی گذارد که مسلح به بمب اتمی است.

بدبختی در این است که هر چه هم ایران بگوید تمایلی به ساخت بمب اتمی ندارد، هر چه قدر هم به اسلام و فتواهای امام خمینی اشاره کند که تولید سلاح کشتار جمعی را ممنوع می کنند، نه آمریکا، نه اروپا و نه حتی همسایگان این کشور در خاور نزدیک این را باور نمی کنند. برای این نیز دلایلی وجود دارند که متاسفانه ایران نمی خواهد آنها را بحساب بیاورد.

اوضاع بن بست گونه است. و بمحض اینکه مسئله انتخاب بین ایران هسته ای و عملیات نظامی مطرح شود، آمریکا بدون هیچ اندیشه ای، سناریوی دوم را بر می گزیند.

و باز هم باری دیگر براوو ایران! و این بار برای اینکه در پایتخت این کشور ملوانان را بعنوان گروگان در صورت وارد ساختن ضربات نگه نداشتند. بویژه که با آزادسازی آنان به وطن خود، تهران برای مذاکره کنندگان خود مفهوم ساخت که درصورت بحساب آوردن موضع این کشور، ایران آماده دیالوگی ساختاری است.

شاید در هر صورت برای مذاکره کنندگان اروپا با ایران، بد نباشد که گامی بسوی ایران برداشته و بدون پیش شرط توقف غنی سازی اورانیوم، پشت میز مذاکرات با این کشور، همانطور که تهران اصرار دارد، بنشینند؟

و حداقل تا نشست آتی شورای امنیت سازمان ملل متحد؛ چرا که در هر صورت سانتریفیوژهای راه اندازی شده از سوی ایران، طی این روزها به غنی سازی خواهند پرداخت.

چرا که مسئله رخ دادن یا رخ ندادن 6 آپریل مطرح است.

ایران در هر صورت پیروز خواهد بود

 

"گئورگی میرسکی" کارمند علمی ارشد انستیتو اقتصاد جهانی و روابط بین الملل آکادمی علوم روسیه، ویژه خبرگزاری «نووستی»/

اوضاع در ایران در مدت اخیر در دو بعد بررسی می شود. بعد اول این است که آیا حقیقتاً ایرانیان به ساخت بمب هسته ای نزدیک می شوند یا خیر، و دومین بعد این است که آیا آمریکا قصد دارد عملیات نظامی علیه ایران را آغاز کند یا خیر؟

برای غنی سازی اورانیوم تا 90% و ساخت بمب اتمی طی یک سال، چند هزار سانتریفیوژ کافی است. پیشتر ایرانیان اطلاع داده بودند که قصد دارند تعداد سانتریفیوژها در کارخانه غنی سازی در نطنز را به سه هزار برسانند و در روز بعد از جشن روز ملی فناوری هسته ای (9 آپریل)، "غلامرضا آقازاده" رئیس سازمان انرژی اتمی ایران و معاون رئیس جمهور این کشور اعلام نمود که برنامه ریزی می شود که تا 50 هزار سانتریفیوژ مورد بهره برداری قرار گیرند.

بویژه که مسئولین آژانس بین المللی انرژی اتمی به کرات اعلام نموده اند که اثبات تمایل ایران به ایجاد سلاح هسته ای ممکن نیست. بعید است که این اوضاع تغییری بیابد. اما در هر صورت نشانه های غیر مستقیمی نیز وجود دارند که اجازه می دهند فکر کرد ایران حقیقتاً برنامه صلح آمیز هسته ای را توسعه نمی دهد.

روسیه در سال 2005 میلادی، به ایران پیشنهاد داد که غنی سازی اورانیوم را در خاک این کشور انجام دهد و در عین حال ضمانت کند که رآکتورهای اتمی ایران بطور کامل سوخت هسته ای دریافت خواهند کرد. تهران این ایده و همچنین پیشنهادات اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد و آلمان را رد نمود. یادآور می سازیم که به ایران وعده دادند در صورتی که از غنی سازی اورانیوم امتناع کند، در الحاق این کشور به سازمان تجارت جهانی و ایجاد نیروگاه های اتمی و عرضه لوازم یدک جدید برای هواپیماهای غیر نظامی فرسوده ایران کمک کنند. بنظر می رسید که پیشنهاد وسوسه کننده ایست، چرا ایران از آن امتناع کرد؟  هم در این مورد و هم در مورد دیگر، دلیل یک چیز است: عدم تمایل به کنترل خارجی بر روند غنی سازی اورانیوم. بنظر می رسد که ایران تنها زمان را در مذاکرات به درازا می کشاند تا به امکان آغاز غنی سازی اورانیوم در سطح لازم برای ایجاد بمب دست یابد.  

اما در عین حال مسلم است که ایران نیازی به بمب اتمی ندارد. چرا که بر سر هیچ کس نمی توان آن را منفجر کرد، آمریکا دور است و در اسرائیل قربانی آن می توانند نه تنها یهودیان، بلکه اعراب ساکن در اسرائیل و فلسطین نیز باشند. بیشتر آنها مسلمانند. آیا جمهوری اسلامی ایران که مدعی رهبری جهان اسلام می باشد، حاضر به کشتار میلیون ها هم کیش خود خواهد بود؟ مسلم است که خیر. از این رو عملاً استفاده از بمب اتمی ممکن نیست. به احتمال زیاد، تهران فقط تصمیم گرفته که به فاصله یک قدمی با ایجاد بمب برسد. این به مقامات ایرانی اجازه می دهد که به اعتباری بی سابقه در برابر چشمان مردم کشور دست یابند، موضع حکمرانی در جهان اسلام را بدست آورده و شرایط خود را به غرب تحمیل کنند.

در عین حال، ایران همین اکنون نیز از موضع زور با همه سخن می گوید، طوری که گویا خود را آسیب ناپذیر احساس می کند و از حمله از سوی آمریکا نمی ترسد. عملیات نظامی زمینی غیر ممکن است، چرا که آمریکایی ها در عراق درگیر هستند. و ضربات محدود و دقیق به تاسیسات هسته ای ایران نیز حتی اگر برنامه هسته ای ایران را عقب بیندازند، اما در هر صورت منجر به تغییر رژیم حاکم نمی شوند.

علاوه بر این، بعید است که ایرانیان ضربات آمریکا را بدون پاسخ بگذارند. آنها می توانند به محدوده نفتی کشورهای همسایه و به پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه حمله کند. این برای آمریکا در عراق نیز فاجعه بار خواهد بود، چرا که تمامی شیعیان عراق نیز آشوب خواهند کرد که تا کنون کم و بیش، اما در هر صورت با آمریکا همکاری می کنند. این منجر به شکست حزب جمهوری خواهان آمریکا در انتخابات 2008 می شود. صحبت نه تنها در رابطه با ریاست جمهوری، و بلکه مناصب سناتوری و فرمانداری نیز می باشد. و علیرغم این که وسوسه جرج بوش برای حمله به ایران می تواند بسیار باشد، او دیکتاتوری نیست که نظر جامعه را بحساب نیاورده و حزب خود را نابود کند.

ایرانیان از تحریم نیز نمی ترسند. تحریماتی که در قطعنامه های مصوب شورای امنیت سازمان ملل متحد درج می شوند، آنقدرها هم مفید نیستند. آنها تنها ایجاد مزاحمت می کنند، اما خسارت بسیاری به کشور نمی زنند. حقیقتاً تنها چیزی که می توانست برای ایران کشنده باشد، ممنوعیت صادرات نفت و گاز بود. اما بعید است که این وقع گرایانه باشد، هیچکس به جز آمریکایی ها بر چنین چیزی پافشاری نخواهند کرد و در تهران این را می فهمند.

از این رو ایرانیان می توانند با آرامش اعلام کنند که حتی قصد ندارند درباره عمل به مطالبات جامعه جهانی و توقف غنی سازی اورانیوم بیندیشند.

سوال این است که پس از آنکه 60 روز از زمان تصویب قطعنامه اخیر شورای امنیت سازمان ملل متحد درباره ایران (قطعنامه 1747) بگذرد، چه باید کرد؟ منطقی می بود که قطعنامه ای شدیدتر تصویب می شد، اما این هراس وجود دارد که تهران در پاسخ ممکن است به عضویت خود در آژانس بین المللی انرژی اتمی خاتمه دهد و بدون کنترل به غنی سازی اورانیوم بپردازد.

اما شاید ارزش داشته باشد که این ریسک را انجام داد؟ ایران به سرمایه گذاری همانند هوا برای تنفس نیاز دارد. بدون صنایع، کشور پاسخگوی نیازهای خود نیست. بعنوان مثال، ایران که اکنون ذخایر نفت آن یکی از بزرگترین ذخایر نفت در جهان است، نیازمند به وارد ساختن 40% از بنزین مصرفی خود است. و بتدریج انزوای اقتصادی ایران می تواند موثر واقع شود. ممکن است که در آن زمان حکومت ایران از قدرت طلبی های هسته ای خود امتناع کنند. اما در آن زمان نیز آنها می توانند با حفظ آبرو اعلام کنند که پیشتر نیز قصد ساخت بمب نداشتند و تنها به امتیازاتی برای توسعه صنایع صلح آمیز انرژی اتمی خود دست یافتند. مقامات ایرانی خواهند گفت: "ما را نتوانستند به زانو درآورند و ما پیروز شدیم".


خط فقر در ایران کجاست؟

«ستار هدایت‌خواه» عضو فراکسیون اکثریت مجلس در مورد مقایسه آمارهای جهانی با ایران از سوی وزیر رفاه در خصوص فقر معتقد است با توجه به نیازهای جامعه ما خط فقر با دیگر کشورها متفاوت است و شاخص فقر را در هر کشوری باید با خود آن کشور مقایسه کرد.

این نماینده مجلس گفت: اگر شاخص‌ ما آمار جهانی باشد شاید این حرف درست باشد اما به نظر می‌رسد در ایران درآمد ماهانه کمتر از 200 الی 300 هزار تومان شاخص خط فقر است.

عضو کمیسیون فرهنگی مجلس افزود: در دنیا هم شاخصه‌های متفاوتی برای خط فقر وجود دارد و برخی از این شاخص‌ها نیز تائید نشده‌اند.

هدایت‌خواه تصریح کرد: خانواده‌های زیر پوشش نهادهای حمایتی که با تمام تلاش‌های مجلس یک خانوار پنج نفره درماه حدود 50 هزار تومان مستمری می‌گیرند که اگر حتی با این ملاک در نظر بگیریم نیز زیر خط فقر قرار دارند.

وی اظهار داشت: بعید می‌دانم با درآمد روزی 1000 تومان حتی برای یک نفر نیز بتوانیم بگوئیم که او زیر خط فقر نیست.

اگر این آمار جهانی را بخواهیم در ایران در نظر بگیریم باید یک خانوار پنج نفر حداقل ماهانه 150 هزار تومان از نهادهای حمایتی بگیرند که تازه 150 هزار تومان نیز به جایی نمی‌رسد.

با حفظ وضع موجود و سیاست‌های دولت نهم ؛ تورم 30 درصدی طبیعی است

تورم همچنان بزرگترین نگرانی اقتصاد ایران است، حتی آمارهای رسمی ‌بانک مرکزی نیز نشان از شکست دولت در کنترل نرخ تورم دارد.

البته در این میان مسوولا‌ن دولتی ترجیح می‌دهند تا سخنی از تورم و گرانی بر زبان نیاورند، آنها سکوت می‌کنند اما غول تورم آرام نخواهد نشست؛ سال آینده سال جولا‌ن دادن تورم در عرصه اقتصادی است که بیش از هر زمان دیگر تاوان سیاست‌های دولتی را می‌دهد که در برنامه‌ها و سیاست‌های خود در کنترل نقدینگی و تورم ناتوان بوده است.

اکونومیست پیش‌بینی کرده است که نرخ تورم به 8/15 درصد افزایش می‌یابد. اما این پیش‌بینی و برآوردی خوشبینانه تلقی می‌شود.

واحد اطلا‌عات اکونومیست در تازه‌ترین گزارش خود به بررسی وضعیت تورم در کشورمان پرداخت و نوشت: میانگین نرخ تورم ایران که در سال 83 معادل 8/14 درصد بود، در سال گذشته به 4/13 درصد کاهش یافت که با توجه به فشارهای نقدینگی، افزایش سریع تقاضا و نرخ‌های بهره پایین تعجب‌برانگیز بوده است.

گزارش‌های مختلف در خصوص افزایش زیاد قیمت‌های کالا‌ها و خدمات ضروری و نیز سطوح بالا‌ی نقدینگی و افزایش هزینه‌های وارداتی منجر به آن شده است که برای سال جاری نرخ تورم 8/15 درصدی پیش‌بینی ‌شود.

نرخ تورم در سال آینده نیز اندکی افزایش داشته و معادل 16 درصد خواهد بود که این شاخص در سال 87 با کاهش 5/0 درصدی به 5/15 درصد خواهد رسید.

پیش‌بینی واحد اطلا‌عات اکونومیست در حالی صورت می‌گیرد که بانک مرکزی اخیرا در گزارشی اعلا‌م کرده بود نرخ تورم که در پنج ماهه ابتدایی امسال روندی کاهشی پیدا کرده بود از شهریور ماه دوباره روند صعودی به خود گرفت به طوری که در پایان بهمن‌ماه با بیش از یک درصد افزایش نسبت به اواخر تابستان به 1/13 درصد رسید که به نظر می‌رسد تا آخر سال به پیش‌بینی 14 درصد نزدیک شود.

بانک مرکزی عنوان کرد: میزان تورم در 12 ماه منتهی به بهمن‌ماه سال 1385 نسبت به 12 ماه منتهی به بهمن‌ماه سال 1384 معادل 1/13 است.

اما همین نرخ تورم در بهمن‌ماه در مقایسه با نرخ تورم در بهمن‌ماه پارسال از رشدی 6/17 درصدی خبر می‌دهد. این پایان ماجرا نیست، کافی است ارقام رشد شاخص بهای عمده‌فروشی و شاخص بهای تولیدکننده نیز مورد بررسی قرار گیرد، تا معلوم شود که افزایش نرخ تورم در روزهایی که هنوز نیامده است، می‌تواند اتفاقی معمول تلقی شود.

شاخص بهای عمده‌فروشی کالا‌ها در دی‌ماه امسال در مقایسه با این رقم در دی‌ماه پارسال 7/17 درصد رشد داشته است؛ شاخص بهای تولیدکننده نیز در این ماه نسبت به دی‌ماه سال قبل با رشد 4/15 درصد همراه بوده است؛ این ارقام نگرانی رسیدن تورم در روزها و هفته‌های آتی به حوزه خرده‌فروشی را دوچندان می‌سازد، ضمن آنکه لا‌یحه بودجه سال 86 که با سکوت بزرگان اقتصادی مجلس به تصویب رسیده حامل سیاست‌هایی است که افزایش قیمت کالا‌ها و خدمات در سطح خرده‌فروشی را به همراه دارد.

محمدقلی یوسفی، استاد دانشگاه علا‌مه‌‌طباطبایی می‌گوید: تورم 30 درصدی سالا‌نه در اقتصاد ایران امری طبیعی است. وی می‌افزاید: عامل رشد نقدینگی در اقتصاد کشور انعطاف‌‌ناپذیری عرضه است، به‌طوری ‌که کنترل قیمت برخی از اقلا‌م از سوی دولت در کاهش تورم و قیمت‌‌ها بی‌‌تاثیر بوده است. یوسفی در رابطه با سیاست تثبیت قیمت‌‌ها گفت: تورم در ایران ریشه در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دارد، به‌طوری که دولت‌‌ها مزید بر علت و به‌عنوان عامل کلیدی در افزایش این امر تلقی می‌‌شوند که به دلیل وجود بروکراسی اداری و افزایش هزینه‌‌های دولتی به تبع با رشد نقدینگی نیز روبه‌‌رو شده‌‌ایم.

وی عنوان کرد: تورم پدیده‌‌ای است که به سادگی در اقتصاد ایران قابل کنترل نیست، مگر اینکه علا‌وه بر ایجاد تعادل در اقتصاد، ساختار آن نیز دچار تغییر شود. به‌طوری که با رویکردی نوین و ساختار جدید به این امر بپردازد. یوسفی تاکید کرد: با حفظ وضع موجود پدیده تورم امری عادی تلقی می‌‌شود، به‌طوری که اگر تورم نباشد، باید شک کنیم.

وی بیان کرد: تجربه همواره نشان می‌‌دهد، طی 20 سال گذشته رشد اقتصاد ایران حداکثر 5/5 تا 6 درصد بیشتر نیست؛ لذا وقتی نقدینگی حدود 36 درصد باشد، به طور طبیعی تورم 30 درصد امر عادی است با توجه به ساختار اقتصادی کشور وجود تورم سالا‌نه در حد 30 درصد طبیعی است؛ البته شاید آمار رسمی ارقام متفاوتی را ارائه دهد اما به هر حال تجربه حاکی از رشد اقتصادی حدود 6 درصد و تورم 30 درصد است.